سلامت نیوز:مردی که زن جوان را به باغ گیلاس کشانده و پس از قتل، جنازه او را دفن کرده بود، دیروز پای میز محاکمه ایستاد و ادعای تازهای مطرح کرد. این مرد با حکم قضایی به قصاص محکوم شد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه فرهیختگان «سخی» 36 ساله که اهل افغانستان است بیستودوم اردیبهشت 92 زن جوانی به نام فاطمه را به باغ گیلاس در شمشک کشاند و او را قربانی نیت شومش کرد. این مرد که با شکایت اولیایدم و کشف پژوی قربانی مقابل باغش، بازداشت شده بود، دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی و با حضور دو قاضی مستشار پای میز محاکمه ایستاد.
او که قبل از بیرون کشیدن جنازه از زیر خاک، نزد بازپرس به قتل اعتراف کرده و به تشریح جزئیات جنایت پرداخته بود، دیروز پای میز محاکمه خود را بیگناه خواند و ادعای تازهای را مطرح کرد. این مرد گفت: «نمیدانم چه کسی زن جوان را کشته و جنازهاش را در باغ رها کرده است.»
هیات قضایی در پایان این جلسه با توجه به مدارک موجود در پرونده سخی را به قصاص محکوم کرد.
اما متهم ادعا میکند که تحت فشار به قتل اعتراف کرد.
چقدر درس خواندهای؟
مدرسه نرفتهام اما میتوانم بخوانم و بنویسم.
از چند سال پیش به ایران آمدی؟
16 سال پیش به ایران آمدم، اما سالی یکبار به افغانستان میرفتم و زن و بچهام را میدیدم. اما حالا دو سال است که از آنها هیچ خبری ندارم.
چند فرزند داری؟
سه دختر و دو پسر دارم.
چرا به ایران آمدی؟
در افغانستان کار درست و حسابی نداشتم به همین خاطر همراه دوستانم برای کار به ایران آمدم و در باغ شمشک بهعنوان نگهبان مشغول به کار شدم.
چطور با فاطمه آشنا شدی؟
یکسال قبل در خیابان با فاطمه آشنا شدم. او میگفت چند سال است از همسرش جدا شده و همراه پدرش زندگی میکند. او که در یک آرایشگاه کار میکرد چند بار به دیدنم آمد و من به او ابراز علاقه کردم. من به او گفته بودم باغ شمشک متعلق به پدرم است که در افغانستان زندگی میکند.
چرا فاطمه را کشتی؟
من او را نکشتم. آن روز وقتی به باغ آمدم با جنازه او که در میان درختان گیلاس رها شده بود روبهرو شدم. یک روسری دور گردن فاطمه پیچیده شده بود. من فقط از ترسم جنازه را به انتهای باغ بردم و آنجا دفن کردم.
پس چه کسی زن جوان را کشته است؟
نمیدانم. شاید دوستانم با من دشمنی کردهاند و فاطمه را کشتهاند تا مرا به دردسر بیندازند.
پلیس چطور به ماجرا پی برد؟
وقتی پدر فاطمه ناپدید شدن دخترش را اعلام کرد پلیس موبایل فاطمه را ردیابی کرد و فهمید او احتمالا در حوالی شمشک است. آنها وقتی پژوی فاطمه را جلوی باغ گیلاس پیدا کردند من را بازداشت کردند.
اگر تو فاطمه را نکشته بودی پس چطور قبل از اینکه پلیس جنازه او را از زیر خاک بیرون بیاورد به قتل او اعتراف کردی؟
من از ترسم به کشتن او اعتراف کردم. من هیچ خصومتی با او نداشتم و به او علاقهمند بودم و انگیزهای هم برای کشتن او نداشتم. اما در اداره آگاهی تحت فشار روانی به قتل اعتراف کردم.
برای جلب رضایت اولیایدم چه کار کردهای؟
من کسی را در ایران ندارم که برای جلب رضایت نزد خانواده فاطمه بروند. پدر او هم برای حکم قصاص پافشاری میکند. او گفته حاضر است تفاضل دیه را بپردازد تا من اعدام شوم.
نظر شما